گذشته از بارو و دژ، پرستشگاه (شايد آتشكده) و تالاري چهل ستون در آنجا يافت شده كه نه تنها اجزاي  آن مانند آتشكده‌ها و تالارهاي ديگر ايران است بلكه بيشتر اجزاي معماري ايران چون پوشش درگاه و طاق بيز يا ضربي و ساختمان بنا بر روي پاي بست يا كرسي بلند كه از ويژگي‌هاي معماري ماست همه در آن گنجانده شده و به خوبي نشان مي‌دهد كه خاستگاه همه اينها ايران است.

 

                 

               

     نماي بيروني بارو با پشت‌بندها و كنگره‌هايش به نقشي مي‌ماند كه آشوريان از يك شهر ايراني نگاشته‌اند (نقشي كه گشودن يك شهر ايراني را نشان مي‌دهد) ساختمان و پشت‌بند در پشت باروي اين روستا كه براي نگهداري ديوار بلند و پايداري آن در برابر تندباد و لرزش زمين است، يكي از شگفتي‌ها است و نشان مي‌دهد كه ايرانيان آن روزگار تا چه پايه در معماري پيشرفته بوده‌اند و معماران هنرمند مادي تا چه اندازه كارآمد و كاردان بوده‌اند. در اين آثار طاقچه‌ها و درگاههايي با پوشش سه پري به چشم مي‌خورد كه تا سده دوازدهم هجري به صورت مقرنس و پوشش محرابي در معماري ايران رواج داشته است.

 

                 

             

     گذشته‌اي از اين‌ها در زير معبد چغازنبيل ويرانه‌اي از يك معبد كهن‌تر نهفته است كه با استفاده از مصالح آن بعضي از ديوارهاي چغارنبيل را ساخته‌اند.

 

                         

     در اين معبد كه اكنون به صورت زيرزمين چغازنبيل درآمده انواع و اقسام قوس‌ها و پوشش‌ها كه تا امروز در معماري ايران بكار رفته، ديده مي‌شود و بي‌گمان مي‌توان آنها را پايه و آغازي بر معماري ايران بويژه فن پوشش و اصول رياضي آن در ايران دانست.

                  

                          

 

     همچنين در كنار شهر (دورانتاش) سردابه‌هايي است كه به آرامگاه بزرگان شهر اختصاص يافته است. در اين سردابه‌ها نيز پوشش طاق (به صورتي كه امروز رومي گفته مي‌شود) به طرز بسيار پرداخته و استوار به چشم مي‌خورد و كاربرد قير در بند آجرها آغاز عايق كاري را در ساختمان نشان مي‌دهد. به جز اين‌ها آثار پراكنده‌اي در سراسر ايران (در كميش دامغان، در سيستان، در كرانه‌هاي درياي پارس و در كوهساران آذربايجان) اصالت ايراني انواع پوشش‌ها را بر مبناي فن و فلسفه خاص اين قسمت از جهان به خوبي نشان مي‌دهد و همين طرز منطقي پوشش است كه تاكنون در معماري ما پاينده مانده است.