فضا ، عنصر بنیادین و تغییر دهندهی معماری (قسمت دوم )
نورپردازی فضا ، تقریباًَ به سه روش انجام می پذیرد:نورپردازی عمومی ، نورپردازی موضعی و نورپردازی متمرکز. منبع نور ممکن است به صورت نقطه ای ، خطی و صفحه ای باشد و یا مانند لوستر و چراغ های آویزان به صورت حجمی روشن با عناصر دیگر فضا ترکیب شود.
در نهایت می توان از سخن لوکوربوزیه بهره جست که می گوید: << معماری بازی هنرمندانه ی مجموعه ای از اجسام ساخته شده در زیر نور است. چشم های ما برای این آفریده شده اند که فرم ها را زیر نور ببینیم، این سایه و روشن ها هستند که فرم ها را در مقابل ما برهنه می سازند. مکعب، مخروط، کره، استوانه و هرم اولین فرم هایی هستند که نور آن ها را به ما عرضه می کند . تصاویر آن ها ناب، ماموس و صریح هستند >>.
رنگ : مباحث مربوط به رنگ البته از مباحث نور جدایی ناپذیرند. رنگ و نور مجموعاً نقش مهمی در تعریف مکان دارند.
رنگ مهمترین عنصر بصری از نظر بار احساس و عاطفی است، بنابر این دارای نیروی ویژه ای در انتقال اخبار بصری است.
رنگ ها از سه نظر قابل بررسی و تحقیق هستند: اول از نظر نوع رنگ . در میان رنگ های بی شمار سه رنگ را به عنوان رنگ اصلی می توان معرفی کرد: زرد، قرمز و آبی . سایر رنگ ها از ترکیب این سه رنگ به وجود می آیند جنبه ی دوم قابل بررسی درباره ی رنگ، میزان خلوص نسبی آن است. و سومین مورد که درباره ی رنگ باید بررسی شود به جنبه ی غیر رنگی آن مربوط می گردد و آن عبارت است از میزان درخشندگی آن.( البته درخشندگی غیر از تاریک و روشن بودن است).
دما : دما در تعریف مکان نقش دارد. هدف اصلی ساختمان ایگلو، سازماندهی مکانی کوچک با گرمای نسبی در میان زمین های برف پوش قطب شمال است. دما ممکن است به همراه نور یا بدون آن باشد.
تهویه : دما به همراه تهویه و رطوبت مطرح است. این سه با همدیگر می توانند مکانی ایجاد کنند که گرم و خشک باشد، یا سرد و خشک ، یا گرم و مرطوب و ... .
صدا :
صدا در معرفی مکان می تواند به اندازه ی نور قدرتمند باشد. مکان ها می توانند با صدایی که تولید می کنند یا توسط تأثیراتی که بر صداهای داخلی می گذارند شناخته شوند. برخی ارز مذاهب به وسیله ی زنگ ها و ناقوس ها و صدای موذن از روی مناره ها، زمان و مکان عمارت را معرفی می کنند. یک کتابخانه می تواند با سکوتش شناخته شود و یک رستوران با صدای ملایمی از آهنگی که به گوش می رسد.
رایحه :
مکان می تواند به واسطه ی رایحه اش شناخته شود. یک آرایشگاه زنانه، یک عطر فروشی و یک ماهی فروشی، شخصیت های متمایز دارند.
بافت:
بافت عنصری است که هم از طریق دیدن با مشارکت نور قابل درک است و هم توسط لمس کردن به واسطه ی حس لامسه. ما از بافت به عنوان عنصری برای شناخت مکان استفاده می کنیم.
بافت ویژگی خاص یک سطح است که به ماده و ساختمان آن مربوط می شود.
مقیاس :
مقیاس مربوط به اندازه های نسبی است. یک مقیاس روی نقشه بیانگر نسبت ابعاد عناصر روی نقشه به ابعاد عناصر واقعی است. در یک نقشه ۱۰۰/۱ ، یک راهرو ممکن است عرضی به اندازه ی یک سانتیمتر داشته باشد.
در معماری مقیاس مفهوم دیگر دارد ؛ البته هم چنان نسبی باقی ماند. تجربقه حاصل از یک مکان به طور قابل توجهی وابسته به مقیاس آن است. سقفی که روی استادیوم فوتبال کشیده شده با سایبانی که در قسمتی از باغ تعبیه شده تنها به دلیل مقیاس متفاوت خود، تجارب حسی کاملاً متفاوتی به انسان می دهند.
زمان :
برای تجربه کردن هر مکانی زمان لازم است.
زمان به روش های مختلفی در معماری سهم دارد . گرچه معماری محصول نهایی را تولید می کند ولی دستخوش تأثیرات زمان می شود.
با تغییر جهت و تابش خورشید در آسمان ، نور فضا تغییر می کند. فرسایش و تخریب مصالح ،تغییر الگوهای مصرف اولیه و جانشین شدن استفاده های جدید توسط دیگران، از تأثیرات زمان هستند.
زمان به نحو دیگری نیز در معماری دخیل است و این حالتی است که به کنترل طراح در می آید. تمام معمارانی که مسیری برای تجربه ی فضاها دارن از زمان بهره می برند.
محمد جديري عباسي